صنعتی شدن مزارع، مزرعههای در مقیاس بزرگ را بوجود آورد که نیاز به علم مدیریت مزرعه و بهرهمندی از زمین و نهادهها را مبرهن ساخت.
هیچ تولید کننده زراعی به تنهایی نمیتواند به اندازه کافی یک محصول را بصورت انحصاری در بازار نگه دارد تا بر قیمت بازار اثر بگذارد؛ دوم، کمیت یک کالای حذف شده از بازار، نسبت کاهش قیمت را بالا نمیبرد؛ سوم؛ مدیر مزرعه نمیتواند به افت قیمتها با تغییر سریع تولید از یک محصول غیرسودآور به یک مورد سودآور پاسخ دهد.
مدیر مزرعه ممکن است با کاهش ریسکها و حفظ سود، تنوع سازی و خصوصی سازی را وابسته به شرایط در پیش گیرد؛ او همچنین ممکن است از بازارهای آیندهدار استفاده کند.
یک مدیر مزرعه کارآمد، همه توانش را بر تولید یک محصول مانند گندم، پنبه، شیر، تخم مرغ و یا میوه متمرکز میسازد. با این اختصاصی سازی، او می تواند به مزایای تولید در مقیاس بزرگ پی برده و پول بیشتری از کاری به دست آورد که در آن بسیار مهارت دارد.
تنوعسازی با انتشار استعدادهای یک فرد در کل یک کار زراعی به صورت افقی یا عمودی ممکن است صورت پذیرد. تنوعسازی افقی به معنای تولید بیش از یک محصول برای فروش است.
در تنوع سازی عمودی، مدیر مزرعه با مواد خام پس از برداشت از طریق فرآوری، بسته بندی، انتقال و حتی فروش در مغازه خرده فروشی سر و کار دارد. اگر یک پرورش دهنده ماکیان که تخم مرغ را تولید کرده، شستشو میدهد، شمع سازی میکند، درجه بندی میکند، بسته بندی میکند و در فروشگاه خرده فروشی به فروش میرساند، گفته میشود که تنوع سازی عمودی کرده است.
برنامههای تنوعسازی کشاورزی در برخی از کشورهای در حال توسعه توسط دولت به عنوان یک مدیر مزرعه بینالمللی انجام میشود.
برای نمونه، کشورهایی چون غنا و نیجریه، در غرب آفریقا به خاطر رسیدن به استقلال، اقتصاد خود را متکی به صادرات یک تک ماده خام کشاورزی (کاکائو در غنا، روغن پالم در نیجریه) یافتند.
اما افت شدید قیمت این کالاها، شیوع آفتهای گیاهی و مشکلات فرسایش، نگرانیهایی برای شکوفایی ملی ایجاد کرد. پاسخ این دولتها برای حل این مشکل با انجام تنوع سازی افقی یک محصول به سایرمحصولات سودده و تنوعسازی عمودی در ایجاد صنایعی برای فرآوری این کالاها یا تبدیل آنها به کالاهای کارخانهای پیش از صادرات صورت گرفت.
بنابراین، بازارهای آینده به کشاورز این امکان را میدهند تا از قبل، قیمتی را برای محصول تعیین کند یا برای نگهداری یک محصول در انبار، سود دریافت کند.
بازارهای آینده همچنین به برخی از زارعان، اجازه احتکار بر اساس افزایش قیمت بدون انبار کردن محصول را می دهند و جلوتر میتوانند غذای دام را متناسب با کاربرد آتی آن تعیین کنند و برای خود دام، قیمتی را از قبل قرار دهند.
مدیریت مزرعه در مقیاس بزرگ
تحقیقات نشان داده است که مزارع بزرگ اثربخشی بیشتری دارند. برای مثال، در تولید نیشکر، کارآمدترین مزرعه میتواند شامل چندین هزار هکتار یا هکتار باشد. یک مزرعه تولید لبنیاتی که به خوبی مدیریت میشود با دو مرد و کمتر از صد گاو میتواند به بیشترین کارآمدی برسد.
درآینده، با پیشرفت تکنولوژی، مزارعی که به گونهای موثرتر مدیریت میشوند احتمالا بزرگتر از کارآمدترین مزارع در حال حاضر هستند.
مزارع بزرگ میتوانند هزینهها را با اعطای تخفیفها چشمگیر،کاهش دهند. آنها میتوانند در مورد قیمت کود، دانه، مواد شیمیایی محصولات، محصولات نفتی، ماشین آلات و خدمات تعمیراتی مذاکره کنند.
اپراتورهای بزرگ نیز از فروش محصولات سود میبرند. برای مثال، مدیران شرکتهای بزرگ غلات میتوانند مستقیما با یک پردازنده بزرگ برای کل تولید یک سال با کیفیت و کمیت مشخص شده برای تاریخ معینی در آینده قرارداد ببندند و قیمت بالاتری را ارائه دهند. در این میان، واسطهها حذف میشوند و تولید و جابه جایی و تحویل میتواند به منظور کارایی، از پیش دوباره برنامهریزی شود.
شرکتهای بزرگ همچنین سرمایه گذاریهای کمتری روی ماشینآلات و ساختمان به ازای هر هکتار انجام میدهند. در ادامه به مدیریت کشاورزی در برخی از کشورها اشاره می شود.
ایالات متحده
افزایش نیازمندیهای سرمایهای مزارع در ایالات متحده، پیشتر مورد بحث قرار گرفت. این تغییرات در کشاورزی تا حد زیادی نتیجه انقلاب در مدیریت امور مالی بود و تا سال ۱۹۳۰، سرمایه اندک خارجی برای عملیات مالی مزرعه داری کفایت میکرد.
اما در شرایط امروزی، میزان سرمایه گذاری افزایش یافته و کشاورزان، کالاها و خدمات تولیدی خود را به روشهای مختلفی تهیه میکنند.
برخلاف دوران پیشین که مالکیت زمین ایدهآل جلوه میکرد، اکنون اجاره زمین از نظر مدیریت امری کاملا پذیرفته شده است. هکتارهای زیادی از مزارع ذرت در «کورن بلت»، مزارع گندم در «گریت پلین» و مزارع پنبه در «آریزونا» و «کالیفرنیا» توسط اجاره کنندگان کشت میشوند. اجاره زمین، کشاورزان را قادر میسازد تا روی مقیاس بسیار وسیعتری نسبت به آنچه اگر مالک بودند میتوانستند کشت کنند، کار کنند.
برنجکاران در «ساکرامنتوولی» کالیفرنیا، که مالک تراکتورها، ابزار کشاورزی و ماشینهای دروگر هستند، سهمیههای زمین برنج را از دولت فدرال دریافت میکنند. در واقع، آنها، مالک هیچ زمینی نیستند و در عوض، آن را از مالکانی که هیچ سهمیه برنجی ندارند اجاره میکنند.
اجاره ماشین آلات، ابزار مدیریتی دیگریست که کشاورزان برای به دست آوردن خدمات تجهیزات پرهزینه، استفاده میکنند تا شخصا مالک آن شوند. اجاره دام نیز اکنون قابل توجه است.
در شمال شرقی ایالات متحده، پرورشدهندگان دامهای شیری، گاوها را اجاره میدهند. صاحبان گاوها میتوانند کارخانه تحت قرارداد، بانک محلی یا یک شخص سرمایهگذار باشند که بانک برای او به عنوان یک نماینده، عمل میکند.
این طرح برای کشاورزان قدیمیتر که قصد بازنشستگی دارند اما تمایل دارند که سودشان را در صنعت لبنیات نگه دارند و هم برای دامپروران جوان که میخواهند رشد کنند ولی دارای سرمایه اندکی هستند، بسیار کاربردی و مفید است.
اتحادیه شوروی
در پی انقلاب «بلشویکی» ۱۹۱۷، زمینهای بسیاری از زمینداران بزرگ توسط دولت مصادره و در میان رعیت تقسیم شد و در سال ۱۹۲۸، اشتراکیکردن کشاورزی در مقیاس بسیار بزرگ، مورد توجه قرار گرفت؛ یک ساختار سه بخشی متشکل از زمینهای دولتی، زمینهای اشتراکی و طرحهای خصوصی که در آنها، مالک، مدیر و عامل زمینهای دولتی، دولت به شمار میرفت و کارگرانی که روی زمینهای دولتی کار میکردند به عنوان کارمند، توسط دولت حقوق دریافت میکردند.
در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ نیز، تعداد زمینهای دولتی رشد سریعی پیدا کرد و بیشتر این رشد، در نتیجه این بود که ادغام زمینهای اشتراکی کوچک به صورت زمینهای دولتی صورت گرفت.
در زمین اشتراکی، زمین از دولت اجاره و اعضای مشترکی که از طریق یک کمیته انتخابی به عنوان واحد مدیریت شناخته میشد انتخاب میشدند؛ آنها روی زمین کار کرده و مسوولیت سازماندهی زمین، کارگر و سرمایهای مطابق با ملزومات تولید را به عهده داشتند. برای سالها، پرداخت به اعضای اشتراکی شامل سهمشان از تولید یا درآمد اشتراکی حاصل از فروش بود.
سهم هر فرد به ازای هر واحد یک روز کاری مشخص میشد که زمان صرف شده برای انجام یک کار و سطح مهارت لازم برای آن کار را به حساب میآورد. در آخرین دهههای پیش از فروپاشی اتحادیه شوروی (در ۱۹۹۱)، پرداخت بیشتر مزارع اشتراکی به صورت ماهیانه مانند آنچه در زمینهای دولتی صورت میگرفت در آمده بود.
طرحهای خصوصی با اندازهای در حدود دو هکتار و یا ۸/. هکتار بودند و کارگران شخصی کمتر از ۳ درصد منطقه تحت کشت را در اتحادیه شوروی اشغال کرده بودند اما نصف سیبزمینی، ۴۰ درصد تخم مرغ، ۲۰ درصد گوشت و ۱۳ درصد سبزیجات را تولید میکردند.
اگرچه نقش مدیر مزرعه در شوروی، شامل تصمیمگیریهای اولیه نبود اما از دهه ۱۹۶۰، گرایشی به سمت خودمختاری مدیریتی در تولید زراعی وجود داشت و دولت شوروی، اثربخشی بیشتری را در کشاورزی با افزایش میزان واردات و با بهبود انگیزههای کارگران مزرعه به وجود آورد.
این مولفهها شامل امتیازات مالی به کشاورزان و استفاده گسترده از کودها، علفکشها، آبیاری و زهکشی بود. مدیر مزرعه در شوروی کارهای بیشتری مثل جادهسازی، تفریح، آموزش، سلامت و رفاه برای اعضای اشتراکی انجام میداد که در سایر کشورها توسط دولت یا مراجع مربوط به رفاه انجام می شد.
سایر کشورها
یک ویژگی منحصر به فرد مدیریت کشاورزی در برخی از کشورهای پیشرفته، وجود زیستگاههای تعاونی است که به خاطر نیاز مهاجران (آنهایی که آشنایی با کشاورزی ندارند) احداث شده است.
برخی از روستاها شامل حدود ۱۵۰ واحد مزرعه خانوادگی هستند که به وسیله یک سازمان تعاونی چند منظوره قدرتمند حمایت میشوند.هر خانواده، یک واحد اقتصادی و اجتماعیست که در خانه خود زندگی کرده و زمینهای خودشان را مدیریت و کشت میکنند.
گرچه هر خانواده زراعی مستقل است اما امنیت اقتصادی و اجتماعی آنها توسط ساختار تعاونی روستا تامین و اموری چون خرید، فروش، اعتبار و سایر خدمات برای کشاورز فراهم میشود. در این کشورها، کشاورزی به صورت جوامع زراعی بسیار سازمان یافته بوجود آمده است و یک فدراسیون زراعی، حدود ۷۰۰۰ تولیدکننده مرکبات دارد.
استرالیا
ویژگی بارز مدیریت مزرعه در استرالیا، تولید برای بازارهای خارجی است. از آنجایی که تولید پشم مرغوب، مهمترین صنعت روستایی به شمار میرود، چرای یک گوسفند، اولین اقدام است.
تولید گندم، گوشت، محصولات لبنی و میوه برای صادرات نیز در اقتصاد کشاورزی ملی، مقیاس بزرگی را در برمیگیرد. تولید صادراتی استرالیا به خاطر مراجع قانونی بازاریابی آن بسیار سازماندهی شده است.
دهها از این مراجع، بر بازاریابی گندم، محصولات لبنی، گوشت، تخم مرغ، میوههای کنسروی، میوههای خشک، سیب و هلو، عسل و پشم نظارت دارند. شروع به کار در هر یک از معاملات زراعی در استرالیا نیازمند مقدار قابل توجهی سرمایه است.