در یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان به نام ناهوک زندگی می کند او در بیستم دی ماه ۱۳۵۷ چشم به جهان گشوده است، فهیمه جلالی یک زن بلوچ هست ، این بانو در مورد خود می گوید:
«تحصیلات آن چنانی ندارم تا سوم راهنمایی خوانده ام. خیلی از کارها را به دست گرفتم به سمت گلدوزی رفتم ولی نتوانستم الان به خیاطی کردن مشغولم تا اینکه شنیدم هسته خرما خیلی فایده دارد شروع به تحقیق و بررسی کردم و جواب قانع کنندهای نگرفتم پس تصمیم گرفتم خودم آنها را امتحان کنم شروع به جمع آوری هسته خرما کردم در اولین مرحله، قهوه هسته خرما را درست کردم و الان خودم به شخصه از آن استفاده می کنم. بعد با خودم گفتم چطور است سُرمه اش را درست کنم و آن را امتحان کنم دخترم مشکل چشم به نام «قوزقرنیه» داشت به او پیشنهاد کردم تا از سرمه ها استفاده کند. دخترم مدتی از آن ها استفاده کرد و به پیش پزشک رفت پزشک هم بعد شنیدن ماجرا به دخترم توصیه کرد تا موقع جراحی چشمش از سرمه ها استفاده کند و بدین ترتیب عمل جراحی دخترم با کمترین اذیت، به راحتی انجام گرفت.
تصمیم به سوزاندن هسته های خرما کردم، همسرم به صورت اتفاقی مقداری از آن ها را خورد و جالب بود که درد معده اش کم شد و این کار را چند بار انجام داد و درد معده اش بهتر شد. یا برای زخم دست یکی از اقوام که با آهن بریده شده بود و چرک داشت استفاده کردیم و دستش بهبود یافت. نتیجه ای که من از هسته های خرما گرفتم برای جاهایی که عفونت دارند مانند عفونت دندان، زخم دست وپا، جای بریدگی، خراش ها و برای کلیه ها خوب بوده است.»
فهیمه با دو تا دخترش کار می کند او وسایل و امکانات ندارد و سنتی کار می کند در این باره می گوید: «با وسایل آشپزخانه، برای سوزاندن هسته ها از پیکنیک «اجاق کوچک» استفاده می کنم و چون دود زیادی از آنها بلند می شود در حیاط آن ها را می سوزانم، برای آسیاب کردن، یک دستگاه قهوه خردکن کوچک خریدم. اول با هاون چوبی، هسته ها را خرد کرده بعد با دستگاه قهوه خردکن هسته ها را آسیاب می کنم.»
اهالی روستا چون اطلاعی از محصولات من و تاثیرات آن ندارند خرید زیادی نمی کنند و فقط یکی دو بار، سرمه و قهوه اش را فروخته ام با این وجود، به کارم ادامه می دهم و نا امید نمی شوم فهیمه درآخر مصاحبه می گوید: « فهیمه جلالی خواست و توانست»
2 Comments
مریم میرزایی
امیدوارم فهیمه بتونه با بررسی و تحقیق بیشتر کارش رو توسعه بده
آیدا تهرانی
جالب بود