تغییر قابل توجهی به سمت شیوههای کشاورزی پایدار توسط شرکتهای مواد غذایی و آشامیدنی در حال انجام است که به دلیل ضرورت رسیدگی به تغییرات آبوهوایی بوجود آمده است.
بر اساس گزارش ششمین ارزیابی هیأت بین دولتی تغییرات آبوهوایی (IPCC)، بخش کشاورزی جهانی سالانه حدود 12.5 گیگاتن دیاکسیدکربن (CO2) را جذب میکند. پس از محاسبه انتشارات کشاورزی و تولید مواد غذایی، تراز کربن منفی حدود 5.9 گیگاتن CO2 در سال باقی میماند.
شرکتهای مواد غذایی و آشامیدنی در حال تعیین اهداف جاهطلبانه صفر خالص هستند و فعالانه برای کاهش ردپای کربن خود و ترویج شیوههای تامین پایدار تلاش میکنند.
این اهداف با یک حرکت جهانی به سمت مسئولیتپذیری زیستمحیطی همسو هستند و نشاندهنده تغییر پارادایم در رویکرد صنعت به مدیریت منابع و تأثیر آبوهوا است.
به عنوان مثال، تغییرات نظارتی اخیر، مانند مقررات اتحادیه اروپا برای جنگلزدایی، بر تعهد صنعت به پایداری با مبارزه با تخریب محیطزیست مرتبط با زنجیره تامین تاکید میکند.
با این حال، عدم همسویی بین آرمانهای پایداری شرکتهای مواد غذایی و آشامیدنی و نیازهای اساسی تامینکنندگان کشاورزی، امروزه مانع از این تحول شده است. دوگانگی بین شیوههای کشاورزی سنتی که عمیقاً در جوامع کشاورزی ریشه دوانده و تقاضای در حال تحول این صنعت، متحولکننده ریشه مشکل است.
کشف مقاومت کشاورزان در برابر کشاورزی پایدار
روشهای سنتی کشاورزی که در طول نسلها منتقل شدهاند، حس تداوم و قابل پیشبینی را برای تامینکنندگان فراهم میکنند و تغییر این شیوهها چیزی بیش از یک تعدیل فنی است.
کشاورزان در سطح جهان اکنون با انتظارات دلهرهآور اتخاذ شیوههای جدید و پایدار روبرو هستند که ممکن است بازده یا درآمد محصولشان را تحت تاثیر قرار دهد.
از نظر اقتصادی، شیوههای سنتی کشاورزی نیز درجهای از پیشبینیپذیری و اطمینان را فراهم کرده است. تغییر رویه از این شیوهها به سمت روشهای پایدارتر، مانند کشاورزی احیاکننده و کشت ارگانیک، عنصری از ریسک و عدم اطمینان را به وجود میآورد.
اینها اغلب نیاز به مقدار مشخصی از سرمایهگذاری اولیه مانند پذیرش تجهیزات جدید یا هزینههای مرتبط با رعایت استانداردها و گواهینامههای خاص را دارند.
قطع ارتباط بین شرکتهای مواد غذایی و نوشیدنی و تامینکنندگان آنها فراتر از یک شکاف صرف در رویهها است، این یک شکاف در درک است.
شرکتهای مواد غذایی و آشامیدنی که به دلیل فوریت برای مسئولیتپذیری بیشتر در مورد محیطزیست هدایت میشوند، گاهی اوقات از درک کامل چالشهای چندوجهی پیش روی تامینکنندگان خود شکست میخورند، حتی زمانی که این انگیزه در نهایت آینده بهتر، ایمنی غذا و انعطافپذیری را تضمین میکند.
پرورش مدیریت تغییر
پر کردن این شکاف مستلزم رویکردی جامع برای مدیریت تغییر است. مدیریت تغییر مستلزم تلاش مشترک است، مشارکت بین ذینفعان در هر سطحی از زنجیره تامین و مدیریت تغییر موثر شامل شرکتهای مواد غذایی و نوشیدنیها و کشاورزان، جوامع محلی، سازمانهای دولتی و سازمانهای زیستمحیطی خواهد بود.
تعدیل در شیوههای کشاورزی می تواند بر جوامع محلی، به ویژه جوامعی که از نظر اقتصادی به کشاورزی سنتی وابسته هستند، تأثیر بگذارد.
از طریق مشارکت خود، اعضای جامعه میتوانند نگرانیهای خود را مطرح کنند و فعالانه در راه حل مدیریت تغییر شرکت کنند.
علاوه بر این، سازمانهای دولتی نقش مهمی در شکلدهی سیاستهای کشاورزی دارند، مشارکت آنها تضمین میکند که تغییرات با اهداف پایداری گستردهتر و چارچوبهای نظارتی همسو میشوند.
این تلاش مشترک مستلزم تعهد مشترک به سمت کشاورزی پایدار، خطوط باز ارتباطی و همسویی منافع اقتصادی است. این فقط در مورد تحمیل تغییرات نیست، بلکه درگیر شدن در گفتگویی است که نیازها و نگرانی های همه افراد درگیر را در نظر میگیرد. این رویکرد اعتماد ایجاد کرده و احساس مسئولیت مشترک برای انتقال را تقویت میکند.
پرورش انتقال صنعت به پایداری
شرکتهای مواد غذایی و آشامیدنی باید در تشویق کشاورزان برای این سفر تحولآفرین، پیش قدم شوند. در حالی که دولتها نقشی حیاتی در ارائه رهنمودها با مقررات و سیاستها ایفا میکنند، اجرای آن در نهایت در دستان بخش خصوصی است.
شرکت های مواد غذایی و آشامیدنی، بازیگران اصلی در زنجیره تامین کشاورزی، نفوذ، منابع مالی و مسئولیت پیشروی این تحول را دارند.
مشوقهای مالی مانند ساختارهای قیمتگذاری منصفانه، یارانه برای روشهای کشاورزی پایدار یا حمایت مالی مستقیم، میتوانند نقش مهمی ایفا کنند.
علاوه بر این، برنامههای اشتراک دانش، کمکهای فنی و دسترسی به فناوریهای جدید، کشاورزان را قادر میسازد تا از پیچیدگیهای کشاورزی پایدار بهطور مؤثر عبور کنند.
پر کردن شکاف بین «خواستههای» شرکتهای مواد غذایی و نوشیدنی و «نیازهای» تأمینکنندگان آنها مستلزم تعهد به تغییر استراتژیهای مدیریتی است که حرمت سنت را حفظ میکند و در عین حال الزامات پایداری را در بر میگیرد.
برای اینکه شرکتهای مواد غذایی و آشامیدنی به اهداف پایداری خود برسند و با مقررات نوظهور ESG مطابقت داشته باشند، ابتدا باید ارزشهای اصلی تامینکنندگان خود را درک کنند و سپس انگیزهها و منابع آموزشی مناسب را برای ایجاد انتقال پایدار کمتر دلهرهآور و سودمندتر در نظر بگیرند.