کسبوکارهای کشاورزی بویژه در حوزه فناوری برای موفقیت با توجه به ماهیت این حوزه نیازمند توجه و رویکرد مخصوص خود هستند تا بتوانند موفق شوند.
کارآفرینی و نوآوری، سوخت رشد اقتصادی است. درک عوامل انگیزشی که منجر به موفقیت کارآفرینان در تجارت کشاورزی میشود میتواند در تأثیرگذاری بر میزان سرمایهگذاری موفق که توسعه و رشد اقتصادی در بخش کشاورزی را تسریع میکند، مفید باشد.
دولتها و کسبوکارهای موفق کشاورزی، برنامههای تحول کشاورزی خود را بر اهداف توسعه پایدار (SDGs) با در نظر گرفتن استراتژیهای هوشمند آبوهوایی، توانمندسازی اقتصادی زنان و تنوع زیستی متمرکز میکنند.
از آنجایی که کشاورزان پول بیشتری در جیب خود دارند، آنها بیشتر در اقتصاد محلی هزینه میکنند و باعث ایجاد شغل، فرصت و تقاضای بیشتر برای کالاهای کشاورزی میشوند، سوال این است که چگونه میتوان این چرخههای رشد را تسریع، حفظ و مقیاس کرد.
استراتژیهای اولویتبندی شده و متمایز
طرحهای موفق، اهداف را در تعداد محدودی از زنجیرههای ارزش محصولات کشاورزی و دامی، توانمندسازهای بخش کشاورزی (مانند هزینههای حملونقل کمتر یا دسترسی به آبیاری) و جغرافیای خاص مشخص میکنند.
دومین عامل موفقیت مرتبط، تمایز است. طرحهای موفق تحول کشاورزی، سیستمهای کشاورزی و مواد غذایی و مناطق جغرافیایی را با استراتژیهای متناسب هدف قرار میدهند. برای مثال، زمینهای پربارتر که از قبل به خوبی به بازارها متصل است، تجارت کشاورزی در آنجا آسانتر است. با این حال، در مناطق دورافتادهتر، با جادههای بد، زمینهای بیکیفیت و بازارهای کمتر مرتبط، استراتژیهای متفاوتی مورد نیاز است.
سومین عامل موفقیت مرتبط در سنجیدن مبادلات بین اهداف چندگانه نهفته است. دولتها در جهت اهداف مختلف از جمله رشد در فرآوری محصولات کشاورزی، کاهش بیکاری، کاهش فقر، خودکفایی غذایی، رشد اقتصادی، افزایش صادرات یا کاهش نرخ سوءتغذیه تلاش میکنند.
به عنوان مثال، یک استراتژی ممکن است بر افزایش بهرهوری محصولات غذایی کشاورزان خرده پا در یک منطقه خاص متمرکز شود که در آن نرخ فقر روستایی و کوتاهی رشد (به دلیل سوءتغذیه) بالا است، در حالی که یک استراتژی همزمان بر تسریع رشد و توسعه یک محصول، تمرکز میکند.
فرصتهای بازار محور برای کشاورزان
دگرگونیهای کشاورزی اغلب بیش از حد بر حجم به جای ارزش و بر بهرهوری محصولات ردیفی تمرکز میکنند تا فرصتهایی برای محصولات با ارزش بالا.
در برخی موارد، محصولات با ارزش بالا یا دام فرصت مناسبی برای کشاورزان نخواهد بود و ترویج تشدید محصولات ردیفی منطقیتر است. حتی در این صورت، تمرکز باید سودآوری برای کشاورز، از جمله توجه به پایداری، کیفیت، ذخیرهسازی و پردازش باشد.
شناسایی و بسیج عوامل تغییر
موفقیت هر تحول کشاورزی به این بستگی دارد که چگونه میتوان به میلیونها خرده مالک و شرکتهای کوچک و متوسط کمک کرد تا شیوههای کشاورزی را تا حد امکان سریع و مؤثر تغییر دهند.
عوامل تغییر افرادی هستند که کشاورزان به آنها اعتماد دارند و به طور منظم با آنها تعامل دارند. برای مثال، افزایش بهرهوری در بخش لبنیات ممکن است از طریق دسترسی کشاورزان به فناوریهای بهداشتی بهتر و یا حیوانات و نژادهای گاو بهتر حاصل شوند.
پیدا کردن نقاط شروع مناسب برای مقیاس پذیری
تغییر در سیستمهای کشاورزی نیازمند پیشرفتهای موازی متعدد است. بهترین طرحهای تحول کشاورزی دارای ویژگی حیاتی هستند: آنها نیاز به چابکی را پیشبینی میکنند و به طور انتخابی روی نقاطی از سیستم تمرکز میکنند که تغییرات کوچک احتمالاً باعث تغییرات بزرگتر میشود. این مناطق متمرکز میتوانند در محدوده جغرافیایی خاص یا در زنجیرههای ارزشی تأثیرگذار باشند.
از آنجایی که سیستمهای محلی، بخشهایی از زنجیرههای ارزش یا تغییرات در مناطق جغرافیایی بهتر درک میشوند، یادگیری از این موفقیتها را میتوان در مقیاس بزرگتری به کار برد.
شروع با برنامههای کمتر جامع و تجویز شده و نشان دادن موفقیت با مدلهای یادگیری انعطافپذیرتر نیز میتواند استعدادهای اضافی و سرمایهگذاری بیشتری را جذب کند که میتوان از آنها برای افزایش مقیاس استفاده کرد.
رویکرد عملی با ذهنیت سرمایهگذار
نزدیک شدن به تحولات با ذهنیت سرمایهگذار برای موفقیت فرآیند بسیار مهم است. در آغاز تحولات کشاورزی، هماهنگی میان دولت، کمککنندگان و جامعه مدنی، حیاتی است، اما برنامهریزی برای مشارکت بخش خصوصی از همان ابتدا اهمیت دارد. بدون این، تغییر شکل ممکن است کندتر پیش برود، متوقف شود یا به مقیاس نرسد.
طرحهای تحول کشاورزی با ذهنیت سرمایهگذار شامل سه جزء برنامهریزی استراتژیک است. اول، این طرح سرمایهگذاریهای عمومی را که مکمل سرمایهگذاری احتمالی بخش خصوصی هستند، شناسایی میکند.
دوم، یک طرح تحول کشاورزی خوب، سرمایهگذاریهای عمومی را شناسایی میکند که برای تسریع مشارکت بیشتر بخش خصوصی طراحی شدهاند.
در نهایت، طرحهای تحول کشاورزی با ذهنیت سرمایهگذار، تغییراتی را در محیط توانمند پیشبینی میکنند که با پیشرفت تحول برای حمایت از افزایش مشارکت بخش خصوصی ضروری است.
این سیاستها، قوانین و مقررات معمولاً علاوه بر کشاورزی در چندین بخش، از جمله سیاستهای بانکی، تجارت و زمین وجود دارد.
پیشرفت در سیاستهای توانمندسازی
دگرگونی کشاورزی فراتر از تغییر در شیوههای کشاورزی است. این در مورد تسریع تحول اقتصاد روستایی یک کشور است. به این ترتیب، بیش از تجارت کشاورزی و سیاست های یارانه ای در بازی هستند. برای مثال، قوانین و مقرراتی که بر بانکها، نیروی کار، زیرساختها، مالکیت زمین و دسترسی، دسترسی به آب، مخابرات، مالیات و بیمه تأثیر میگذارند نیز ملاحظات مهمی هستند.
تمایل به تغییر
مهمترین عامل در سمت نرم، تمایل دولتها، کمککنندگان، کشاورزان، شرکتها و سازمانهای جامعه مدنی برای ریسکپذیری و تغییر رفتارها برای دستیابی به نتیجه بهتر است.
یک اصل شناخته شده در یادگیری بزرگسالان این است که مهارتسازی زمانی بهترین کار را انجام میدهد که به کار واقعی و حل مسئله عملی مرتبط باشد. با در نظر گرفتن این موضوع، ایجاد یک آکادمی متمرکز بر ایجاد نسل بعدی رهبران در تحول کشاورزی ارزش زیادی دارد.
مدیریت تحول
تحول کشاورزی فقط یک تمرین برنامهریزی نیست. مدیریت را در طول زمان میطلبد. تجربه نشان میدهد که ایجاد یک دفتر مدیریت پروژه (PMO) میتواند شانس اجرای یک برنامه تغییر موفق در مقیاس بزرگ را تا حد زیادی افزایش دهد. یک PMO میتواند استعدادها را متمرکز کند، اجرا را نظارت کند، به عنوان منبع حقیقت عمل کند و به طور کلی به انجام کارها کمک کند.
مواردی هستند که میتوانند به استارتاپها در پیشبرد اهدافشان و حتی شکلگیریشان تاثیر بگذارد که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره میشود:
باید به آن زمان بدهید
اثبات موفقیت در کشاورزی میتواند زمانبر باشد. موفقیت میتواند به فصل، نوع خاک، میزان بارندگی و بسیاری از متغیرهای دیگر بستگی داشته باشد.
خریدارها ممکن است نیاز داشته باشند ماهها یا حتی سالها صبر کنند تا قضاوت کنند که آیا کسبوکار مدنظر آنها، انتخاب درستی بوده است با خیر.
تصور نکنید که میدانید چگونه محصول مورد نظر خود را بفروشید
وقتی شرکتهای بزرگتر شرکتهای کوچکتری را خریداری میکنند، فروشندگان هدف، اغلب آنها را ترک میکنند، زیرا خریدار قبلاً فروشندههایی دارد. خریدارها باید استعدادی را که ایده هدف را به بازار عرضه کرده است حفظ کنند. ممکن است تکرار آن سخت باشد.
بر بیش از یک دارایی کلیدی تمرکز کنید
خریدارها تمایل دارند روی دارایی اصلی به عنوان منبع ارزش معامله تمرکز کنند و این یک اشتباه است. آنها باید بدانند که در حال خرید یک اکوسیستم هستند: فرهنگ و رفتار استارت آپ، فرآیندهای آن، نام تجاری کارفرما، رویکرد آن به تحقیق و توسعه و غیره.
روی ریسک نظارتی تمرکز کنید
استارتآپها اغلب با نسل بعدی فناوری تجربی کار میکنند که در مناطق خاکستری نظارتی قرار دارد. مقررات و قوانین از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. آوردن فنآوریهای تجربی به بازار سؤالات پیچیدهای را ایجاد میکند و به مجموعهای از سایتهای آزمایشی نیاز دارد تا قوانین را در مناطق مختلف مجاز کنند.
درک ESG
درک نحوه تعامل نوآوری استارتآپ با نگرانیهای زیست محیطی مانند تعادل آب و مسائل مربوط به تنوع زیستی نیز بسیار مهم خواهد بود.
یک تیم پیادهسازی متقابل ایجاد کنید
متصدی فعلی باید بداند که چگونه پیشنهاد استارتآپ در همه ابعاد، از تعهدات افشای ESG گرفته تا الزامات داده یا مقررات بازار محلی و منطقهای، با طرح پیشنهادی خود مطابقت دارد.
هر دو شرکت به کسی نیاز دارند که در طرف مقابل بتوانند به او اعتماد کنند، این امر قبل از خرید و پس از بسته شدن آن، نه صرفاً برای مدیریت مسائل یکپارچهسازی مانند فرهنگ یا مدیریت ریسک، بلکه برای اطمینان از اینکه همه انتظارات را در افق زمانی برای تجاریسازی درک میکنند، صادق است.
نیاز مالک به شفافیت در مورد پایان بازی خود
آیا خریدار به دنبال سهام اقلیت با هدف خروج از آن پس از بزرگ شدن استارتآپ است یا قصد دارند آن را به طور کامل در عملیات خود ادغام کنند؟
اگر چنین باشد، ممکن است از همکاری استارتآپ با دیگر بازیگران جلوگیری کنند که میتواند فرصت رشد آن را به شدت کاهش دهد. این میتواند تأثیر زیادی بر ارزشگذاری داشته باشد.
حمید بهنگار: حضور فناوری در کشاورزی کشور، معادلهی سهسَربُرد است
فناوریهای نرم و هویتساز در کشاورزی، شامل چه کسبو کارهایی میشوند؟